قیس عاقل شد و لیلی مجنون



نمی دونم دارم چه کار می کنم؟ هرچی که هست فقط می خوام خودمو راحت کنم.حتی شده به قیمت رفتن آبروم پیش عالم و آدم. امروز دختر خاله ی شوهرم راجع به دانشگاه و پایان نامه ام ازم پرسید. بهش گفتم انتخاب واحد نکردم.می دونم که به یک هفته نکشیده احتمالا همه ی خاله های شوهرم و مادر شوهرم مطلع خواهند شد و از اون به بعد بازار طعنه و کنایه ها داغ داغ میشه. دیگه برام مهم نیست.ته ته تهش می خواد چی بشه؟ نهایتش طعنه و کنایه و تحقیر.بیشتر از اون توهین و فحش دادن به بی عرضگی
امروز تولد باران بود.هم اتاقی سابقم در خوابگاه.(البته هرچقدر که نام لورا در شناسنامه اش لوراست.و نام من شقایق است نام این یکی هم باران است.بگذریم.) بعد از تبریک و دلم تنگ شده و این حرف ها او آدرس داد که من بروم او را در خانه شان ببینم.البته خانه ی داداشش. من اول قبول کردم. بعد یاد آمار کرونا افتادم که یکدفعه دیروز و پریروز ظاهرا سیر صعودی پیدا کرده. بعد با خودم گفتم: من می توانم بلند بشوم بروم این طرف و آن طرف بعد بگویم مردم کرونا را جدی بگیرید؟ می

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خانه ادبیات نوجوان دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم و رایگان i love spiderman fun استراتژی سئو سایت Gabrielle تکست بیو مریم فروش سرویس خواب پلی یورتانی آشپزی با آشپزباشی